دانشکده بهداشت، مرکز تحقیقات مدیریت اطلاعات سلامت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
چکیده: (2844 مشاهده)
مهارت های مدیریتی در همه مشاغل از جمله آزمایشگاه های پزشکی مورد نیاز مدیران برای انجام کارآمد و موثر شغلی می باشد تا بدین وسیله میزان پیشرفت های برنامه ها را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی ارزیابی کنند؛ علاوه بر این مدیران با داشتن حسن شهرت، ظاهر آراسته و موجه و مجهز به اخلاق و صفات حسنه از جمله صداقت، دوراندیشی، آینده نگری و اعتماد به نفس ضریب نفوذ و تاثیر خود را بر روی کارکنان بالا می برند. شیوه های رهبری مناسب و اقتضایی از جمله دستوری و مشارکتی، نظام پرداخت پاداش موثر، ایجاد انگیزه در کارکنان، دوری گزینی از جنسیت گرایی و نژاد پرستی و قومیت گرایی، فراهم آوری شرایط محیطی آرام برای کارکنان، بهره برداری از استانداردهای واضح و روشن و استفاده از مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک به همراه انعطاف پذیری در مقابل تغییرات سریع محیطی همگی از جمله مواردی است که در اجرای شیوه های مدیریت رهبری و ارتباط با کارکنان در نحوه اداره آزمایشگاه های پزشکی به مدیران آن کمک می کند.
مدیریت عمومی در قرن جدید (NPM) برای آزمایشگاه های پزشکی ابزاری ضروری است. مدیریت عمومی وسیله ای برای ارزیابی واقعی فعالیت ها و رفتار ها و بهره برداری از منابع مالی و انسانی است که می تواند برای تعدیل رفتارهای کارکنان و ایجاد نظم و انضباط کاری در آن استفاده کرد. اگر چه مدیریت عمومی جدید برای اداره آزمایشگاه های پزشکی توصیه می شود، اما کافی نیست و در کنار آن تخصص و دانش علمی مدیران آزمایشگاه ها لازم و ضروری است و با ترکیب این دو با یکدیگر، مدیریت به مفهوم واقعی خود دست خواهد یافت و چالش های غیر قابل پیش بینی قابل رفع خواهد بود.
اجرای اصول نظام کیفیت در پایش مدیریت عملکرد هر سازمان نقش مهمی دارد و به عبارتی نظام کیفیت را می توان مرحله مهمی از نظام مدیریت در حوزه ارزیابی و کنترل در نظر گرفت که منتهی به افزایش رضایتمندی مشتریان، توسعه قابلیت ها و توانایی ها، ارتقای مستمر ارائه خدمات، درآمد زایی، ایجاد اعتماد به نفس در کارکنان، شناسایی نواقص و اصلاح آن ها در حداقل زمان ممکن و استفاده از تجهیزات استاندارد و سرانجام پاسخگویی و مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان ها از جمله آزمایشگاه های پزشکی می شود. استفاده از مدل ترکیبی نظام کیفیت و نظام مدیریت در افزایش تعهد و وفاداری کارکنان نقش به سزایی دارد.
در هر سازمان، رفتار سازمانی مطلوب و اخلاقی، فرآیندی طبیعی است که به حل بسیاری از چالش های سازمانی کمک می کند. اما آن گروه از رفتار هایی که نقش رسمی در سازمان ها ندارند و غیر ضروری و غیر اخلاقی به حساب می آیند و به عنوان ابزار نفوذ بر دیگران قلمداد می شوند و پدیده های اجتناب ناپذیری در سازمان ها هستند را رفتار سیاسی می گویند. پژوهش های اخیر نشان می دهد عوامل مختلفی از جمله ویژگی های فردی و فرهنگ سازمانی و محیط خارجی و داخلی سازمان در بروز رفتار سیاسی کارکنان نقش دارند. بنابراین یکی از مهم ترین وظایف یک مدیر، نفوذ و اعمال قدرت به شکل صحیح و مناسب و استفاده از تاکتیک های نفوذ مبتنی بر موقعیت و شرایط است. برطرف کردن هر گونه ابهام، تفویض اختیار و مسئولیت، روی آوردن به الگوی کارتیمی، اصلاح فرهنگ سازمانی و رعایت عدالت در نظام پرداخت از راه های جلوگیری و کنترل رفتار سازمانی در سازمان ها به حساب می آید. اگر چه دوری مدیران از فضای سیاسی سازمان ها نیز باعث می شود تا کارکنان تمایل کمتری نسبت به بروز رفتار سیاسی داشته باشند.